دست برادر ناتنی ام که در عمل گرفتار شده بود، راهش را به عضو تپنده اش پیدا کرد.با غنیمت شمردن لحظه، کالاهایم را برای تغییر پیشنهاد دادم.دست های خبره اش جادویشان را به کار گرفتند که منجر به یک جهش وحشیانه و بدون مهار شد.به اوج رسیدن؟یک پایان داغ و چسبناک.