به عنوان یک نوجوان شیطون، از اذیت کردن نامادری ام لذت می بردم، تا روزی که کنترل را به دست گرفت و من را برهنه کرد. دهان ماهر او من را وحشی کرد و با پدر بی خبرم یک سه نفری ممنوعه را شعله ور کرد. شدت آن افزایش یافت و در یک برخورد پرشور و تابو به اوج رسید.