زوئی بلوم، یک خیره کننده مو کوتاه، با کشمکش های مالی روبرو شد تا اینکه ایده کاناپه ریخته گری دوستش، امید را برانگیخت. او که مشتاق پول نقد بود، با اکراه لباس هایش را در یک متل بی سر و صدا می ریخت و قاب کوچک و اشتیاق آتشین خود را آشکار می کرد. این برخورد صمیمی به عنوان یک فرار صحبت پول خام POV آشکار می شود.