نوجوان تازه، اورلی هیز، برای آموزش شدید آماده است. صورتش با تف پوشانده شده است و اشک هایش جاری می شود، زیرا به طرز وحشیانه ای توسط یک خروس بزرگ صورتش را لعنت می کند. ناله های عق زدن او در حالی که عمیقاً گلو می کشد، اکو می شود و او را به یک شلخته مطیع و گریه تبدیل می کند.