الیزابت اندروز، یک منشی شرم آور، هوس تسلط دارد. رئیس او خواسته های او را برآورده می کند، او را به ابریشم می بندد، نقاط حساس او را اذیت می کند. او با کمال میل تسلیم می شود، در لذت گم می شود، تا زمانی که او را به طور کامل در این دنیای فانتزی های منشی گری برآورده کند.