فرانچسکا لو، یک ملکه لاتین بی تنه، در یک عیاشی وحشیانه بوکاکه غرق می شود و روی صورتش یک بوم نقاشی از تقدیر داغ می گذارد. این فقط یک عیاش نیست، بلکه گروهی از مردان مشتاق هستند که با لعنتی روبرو شوند و سینه های طبیعی بزرگ او را با بارهای چسبناک خود بپوشانند.