یک پسر جوان در اتاق استراحت می کند و مخفیانه به تماشای اکانت هولو پدر ناتنی اش می نشیند. پدر ناتنیش او را می گیرد، ابتدا عصبانی است، سپس خروس بزرگش را آشکار می کند. نوجوان شگفت زده اما مشتاق است. پدر ناپدری او را مجبور می کند که بمکد و عق بزند، که به صورت ختم می شود.